عشق عالم گیربود
زیورش زنجیربود
خالق تسخیربود
زانروست مشکل میشود
ازدیده بردل میشود
بابخت باطل میشود
ازعالم عاطل میشود
توهرچه خواهی ان شود
گه گاه نافرمان میشود
اه دردبی درمان شود
بیخودشوی ازدست رود
مجنون شوی مست میشود
عشق دانی چرامشکل بود
درنبودش مرگ مراد دل بود

¤ نویسنده:ساناز

فهمیدن عشق راچه مشکل کردند
ماراازدرون خویش غافل کردند
انگارکسی به فکرماهی هانیست
مینویسم روی صفحه غریب زندگی
من فراموشت نمی کنم عزیز به سادگی

¤ نویسنده:ساناز

باتوازعشق گفتن اسان است وبی توزندگی کردن سخت،

به یادتوگلی درگلدان می کارم وازبهاروباران میگویم.
اورفت .اوکه شبیه اسمان بودوستاره های فراوانی درچهره اش می درخشیدند.اوکه نگاهش یاداورخورشیدوصبح بود.

¤ نویسنده:ساناز

¤ نویسنده:ساناز

درشهرستانی به نام عشق رشته کوهی است به نام محبت.
دراین رشته کوه رودی جاری است ،وداع.
عشق بایک نگاه اغاز می شود،بایک لبخندگل می گیردوباقطراتی اشک ازگونه هابه پایان می رسد
وقطرات اشک دردریاچه ای به نام غم میریزندکه تاابددران می مانند

¤ نویسنده:ساناز

من ازخداخواستم
نغمه های
عشق مرابه گوشت برساند
تالبخندمرا
هرگزفراموش نکنی و
ببینی که سایه ام به
دنبالت است تاهرگز
نپنداری تنهایی
ولی اکنون تو
رفته ای
من هم خواهم رفت
فرق رفتن توبامن
این است که من
شاهد رفتن تو هستم

¤ نویسنده:ساناز

©فرشته هاکنارماهستند،اماچون بالهایشان رانمی بینیم ،به انها میگوییم دوست .
©می دانی اگرسنگ وصخره درمسیررودخانه زندگی نباشند،صدای اب اصلاقشنگ نیست.؟
©اگرخداتورابه سوی پرتگاهی برد،به اواعتمادکن،زیرایاازپشت ،تورامی گیردویاپروازکردن رابه تومی اموزد.
©سنگی که طاقت ضربه های تیشه راندارد،تندیسی زیبانخواهدشد.اززخم تیشه خسته نشو،که وجودت شایسته تندیس است.
©هرچه بالاترمیروی ،ازدیدن انهاکه پروازنمی دانند،کوچکتربه نظرمی رسی.

¤ نویسنده:ساناز

¤ نویسنده:ساناز

خانم هامثل رادیوهستند؛هرچه می خواهند،می گویند،ولی هرچه بگویی،نمی شنود.
خانم ها مثل شبکه اینترنت هستند؛از هرموضوعی یک فایل اطلاعاتی دارند.
خانم ها مثل چسب دوقلوهستند؛اگردستشان باگوشی تلفن مخلوط شد،دیگرباید سیم رابرید.
خانم ها مثل موتورگازی هستند؛پرسروصدا،کم سرعت وکم طاقت.
خانم ها مثل موبایل هستند؛هروقت کار مهمی پیش می اید،دردسترس نیستند.
خانم هامثل کنتوربرق هستند؛هرچند سال یکبار،سن انهاصفرمی شود.

¤ نویسنده:ساناز

ای که دورازمن و درقلب منی
باخبرباش که دنیای منی
شادیت شادی من
غصه ات غصه من
قلب من خانه تو
خانه توقبله ی من

¤ نویسنده:ساناز